افتابگردان عشق تو
غم دوری
افتابگردان عشق تو

در مورد افتابگردان حرف های زیادی گفته اند و شنیده ایم.این که از طلوع خورشید تا هنگام غروب چشم در چشم

خورشید می دوزد.پا به پای او می چرخد و چون خورشید در پشت کوههای فراق افتد,او نیز سر خم میکند

و حتی به ستاره های شبانگاهان نمی نگرد و با چشم پاکش تا فردا انتظار طلوعی دیگر را می کشد

 

من خود زمان صبحگاهان در مزرعه ای صورت غمناک افتابگردان  پیش از طلوع خورشید را دیده ام و میدانم

که چه حالی دارد از ندیدن یک شبه معشوقش و پس از ساعتی و آنگاه که گرمای خورشد کمی بر برگهای زرد

او می تابد رخ طلایی و بشاش او را نیز دیده ام و میدانم  که هیچ طلوعی چون طلوع معشوق بر  جان

عاشق نیست 

رسم عاشقی  ان است که باید مانند افتابگردان -این بوته ی چند ماهه ی عاشق -در تاریکی  های  فراق

دیدگان را به افق عشق دوخت تا کی معشوق در رسد  و چشم به گرمی و حرارت خورشید دوخت

تا جان از گرمایش حیات گیرد .همیشه یا باید رو به عشق بود و یا در انتظار معشوق و نه دل

به فانوس های دروغین محبت بست ونه روی به هر ستاره ی کم نوری که فریبکارانه عاشقی

را سوسوی مزورانه دارند.و من اینک در شبی وهم الود و پر از اندوه فراق,سر در گریبان تنهایی با دلی

لبریز از اه گرم و با دیدگانی پوشیده از اشک سرد,اگر نه انتظار طلوع شبانه که انتظار وصال سحری را دارم

و میدانم که چون با یاد تو چشم برمی بندم رویت را در رویای شیرین خواهم دید و تنها نخواهم ماند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط چشم به راه برچسب:, () |